۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

سلسله آموزش های سیاسی ـ مبارزاتی

(سیاسی)

هزاره های آزاده،
آیا تاکنون متوجه شده اید که واژه ی «چپ» یکی از رایج ترین کلمات سیاسی ای است که در رادیو، تلوزیون، رسانه ها و سایت های انترنتی به کار می رود و اغلب با همان آموزه های نادرستی که در فرهنگ سیاسی گذشته ی کشور ما رایج بوده و «چپ» معادل «مارکسیزم» و «کمونیزم» به شمار می رفته است، شما هم تلقی آن چنانی را از آن داشته اید. آیا تاکنون در رابطه با صحت و درستی تلقی خود از چپ، فکر کرده اید؟
آیا می دانید که مقوله ی «چپ» یک مسأله ی کاملاً سیاسی بوده و هیچ ارتباطی با «ایئولوژی»ها و «اعتقادات» فکری ندارد؟ یعنی می شود به راحتی از «چپ مذهبی» یاد نمود.
آیا می دانید که ریشه ی پیدایش این اصطلاح به پارلمان فرانسه ی پس از انقلاب کبیر این کشور برمی گردد که در آن نیروهای طرف دار ایجاد تغییرات بنیادین و ریشه ای در جامعه و ساختار و ماهیت نظام سیاسی، در قسمت چپ پارلمان می نشستند؟ از آن پس نیز هر جریان سیاسی ای که خواستار تغییرات بنیادین در ساختار و حتا ماهیت نظام سیاسی و جامعه هستند را، «چپی» و یا «چپ گرایان» می نامند.
البته باید هوشیار بود و داعیه های «چپ» را با دقت دست بندی نمود و «چپ» واقعی را از شبهات انحرافی ای چون «چپ نمایان» و «چپ روان»جدا دانست.
چپ نمایان نیروهای راست با ماهیت واپس گرایی اجتماعی ـ سیاسی هستند که با دروغ و فریب سعی دارند تا خود را چپ نشان دهند. این نیروها به خاطر همین نیرنگ ها و جازدن شان در صفوف مبارزین چپ، بسیار خطرناک هستند که حاکمیت سیاسی ایران از سال 60 به بعد با داعیه های ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی می خواهند خود را در صف نیروهای «چپ» جابزند.
همچنین نیروهای دیگری هستند که همیشه و در هر شرایطی راه ماجراجویی و تنش زایی را پیشه کرده و سرمخالفت با تمامی جریانات و نظام های سیاسی دارند. اینان بدون توجه به شرایط مبارزاتی و این که باید گاهی به منظور دست یابی به حداقل برنامه ها، با شرایط و نظامی باالنسبه دموکراتیک موقتاً و تا منحرف نشدن نظام حاکم از دموکراسی، سازش نموده و از مبارزات آنتاگونیستیِ (آشتی ناپذیر) براندازانه و رادیکالیستی دست بردارند. درحالی که حرکت «چپ» کاملاً به شرایط و ضرورت ها، همچنین مرحله ی مبارزاتی باور داشته و بر اساس آن نه به سوزاندن مراحل مبارزاتی و نه با تعلل و تردید، بلکه اقدام مناسب و در شرایط مناسب مبادرت می ورزد.

جنبش مقاومت خلق هزاره

۱۳۹۰ شهریور ۱, سه‌شنبه

سلسله آموزش های سیاسی ـ مبارزاتی

(تشکیلات) 
هزاره های آزاده،
بیایید تا همه باهم بدنه ی تشکیلاتی جنبش مقاومت خلق هزاره را ایجاد نماییم. برای این کار باید از تشکیل هسته های کوچک آغاز نماییم، چون این کار دارای سودهای زیر می باشد:
1 ـ هسته های کوچک به راحتی و با زمان کمتر شکل می گیرند، در حالی که جمع های بزرگ همه ی وقت خود را صرف بحث های انتزاعی و دانش فروشی های روشنفکری می نمایند.
2 ـ هسته های کوچک هم زود وارد عمل می شوند، هم بسیار متحرک و فعال هستند.
3 ـ هسته های کوچک را جهت رشد و ساختن کدرهای مبارزاتی، به راحتی می توان آموزش های لازم سیاسی داد.
4 ـ هسته های کوچک، خود را به راحتی از گزند و تعقیب نیروهای امنتیتی رژیم قوم محور پنهان می توانند.
 بنابراین چه در داخل کشور هستید و یا خارج، از همین امروز با نزدیک ترین دوستان و همفکران مورد اعتماد، می توانید هسته های 5 و یا 7 نفره را تشکیل دهید و بدین گونه نخستین گام مبارزه را بردارید.

جنبش مقاومت خلق هزاره

۱۳۹۰ مرداد ۲۷, پنجشنبه

می دانید که چرا فعالیت های مبارزاتی ما بی اثر هستند؟


امروزه کمتر هزاره ای است که وارد عرصه ی فعالیت نشده باشد و هر کدام به شکلی از اشکال نفرت و انزجار خود را از رژیم نامشروع و قوم محور ابراز ندارد. با همه ی نفرت و گستردگی تبلیغ و حتا اقدامات گسترده ولی پراکنده علیه چنین رژیمی، باز هم شاهد ثبات آن و نیز مشروعیتش در پیشگاه خارجیان هستیم. یعنی فعالیت های تاکنونی ما هنوز اثر خود را نداشته و هیچ تزلزلی در ثبات و نیز مشروعیت بین المللی رژیم (به عنوان یگانه تکیه گاه رژیم) ایجاد ننموده است.
مسلماً دلایل زیادی برای آن وجود دارد که دوتا از مهم ترین و محوری ترین شان عبارتتند از:
1 ـ فقدان انسجام و تشکل لازم جهت سازماندهی تمامی نیروها، جلوگیری از آسیب پذیری و ضربات امنیتی از نیروهای سرکوب گر رژیم، و نهایتاً به کارگیری تمامی نیروها و اقدامات در مسیری یگانه و درست؛
2 ـ عدم تدوین استراتژی و منشور سراسری ای که رهنمود و رهگشای مبارزات مردم ما باشد. مسلماً بدون داشتن استراتژی لازم و مناسب نمی توان برنامه ی مبارزاتی داشت و نیز جنبش در چگونگی مطالبات خودش دچار سردرگمی خواهد شد.
بنابراین و برای رفع این دو نقیصه ی عمده، دست به کار شویم تا از این پس هر حرکت کوچکی به دلیل قرار گرفتنش در جایگاه مناسب، از نتیجه ی خوبی برخوردار گردد.

جنبش مقاومت خلق هزاره

نوسازی جنبش دانشجویی، چگونه؟


 قبلاً یادآور شده بودیم که جنبش دانشجویی در کشور به دلیل غیرمتشکل بودن دانشجویان، همچنین نفوذ و استفاده ی جریانات مدعی جهاد و قطب های وابسته به دولت در مواردی چون انتخابات و یا قدرت نمایی هایی که رقیبان قدرت در برش هایی از زمان آن را ضروری به شمار می آورند، روی هم رفته باعث گشته تا این قشر به تکه های زیادی تقسیم گردیده و به جای درس و مشق، همیشه گوش به زنگ رسیدن پیامی و یا فراخوانی از سوی سردمداران سیاسی ای که در این مقطع می توانند نقش واسطه برای امتحانات شان و یاری رساندگان مالی را آنان بازی کنند، قرار دارند. این وضعیت آنان را به لحاظ فکری نیز از درون تهی شان ساخته که مشکل را فراتر از داشتن نقشی «پسیو» نموده و این قشر را کاملاً به فساد کشانده و اجراکننده ی نقش های منفی، ضددموکراتیک و حتا نیروی فشار و تهدیدی برای آزادی خواهان نموده است.
این نیرو که باید پیشتاز حرکت های مترقی و دموکراتیک می گردید و دیگر اقشار جامعه را برای نهادینه ساختن دموکراسی و آزادی های سیاسی و اجتماعی به همراه خود می کشید و بدین گونه انرژی های دربند آنان را آزاد می نمود، امروزه هرگز روی خود حساب نمی کند و دنباله روی از قطب های قدرت و پادوی برای آنان، دیگر برای آنان اخلاقی گشته است که ناخودآگاه به همان سو کشانیده می شوند.
در کنار بخش هایی از دانشجویان که به نحوی با قدرت در ارتباط هستند، دانشجویان پراکنده ای وجود دارند که به اصطلاح معمول «شله ی خود را می خورند و پرده ی خود را می کنند». این بخش که از گستردگی زیادی هم برخوردارند، بنا به دلایل متعددی شدیداً محافظه کار هستند. اولین دلیل محافظه کاری این بخش، نیت درس خواندن آنان است. آن ها تصمیم دارند تا به جای شرکت نمودن در اجتماعات و اکسیون های «مرده باد» و «زنده باد»، درس های خود را بخوانند و واقعاً دانشجو گردند. غافل از این که نظام سیاسی حاکم در تلاش آن است تا با جدیت تمام از ارتقای علمی هزاره ها جلوگیری نموده، طوری که اگر یک دانشجوی هزاره در طول دوره ی لیسانسش حتا در یک راهپیمایی اعتراضی علیه دولت و تبعیض های قومی شرکت نکرده باشد، بازهم حق دست یابی به نمرات خوبی که او را کدر فردای دانشگاه خواهد ساخت، ندارد و این روند با برنامه ریزی دقیقی مانند کسر نمرات، تهدید به اخراج توسط استادان، مسوولین دانشگاه و... تحقق می یابد که خود دلیل دیگری برای محافظه کار شدن دانشجوی هزاره می باشد.
بنابراین و برای متشکل و فعال ساختن جنبش دانشجویی، در گام نخست باید تشکیلات دانشجوی هزاره را از تمایلات سیاسی تهی ساخت تا بتوان مبنایی برای همگرایی و همسویی شان ایجاد نمود. تجربه نشان داده است که تمایلات سیاسی در کشورهای تازه رهیده از استبداد فکری، به دلیل گستردگی و تعدد افکار و گرایشات سیاسی، همچنین پافشاری بی جهت افراد و جریانات روی باورهای فکری ـ سیاسی خودشان که خود نوعی پرخاش گری و ادای استقلال فکری می باشد، بر شدت پراکندگی ها می افزاید که هیچگونه صحبت کردن و دیالوگ فیما بینی نتیجه بخش نخواهد بود. بر همین اساس باید دانشجویان را روی منافع صنفی و تهدیدهای مستمر تحصیلی شان منسجم و متشکل ساخت. در این تشکل صنفی به جای تأیید و رد فلان گروه و یا جریان سیاسی، باید بسنجند که چگونه در برابر تبعیض و تهدیدهایی که هر دانشجوی هزاره به طور جدی با آن مواجه می باشد، ایستاد و با قدرتی که شکل می گیرد حتا چنین تهدیدهایی را بی آینده ساخت. همین طور هم مسئله ی بورسیه ها مطرح است که هزاره ها علی رغم نمرات بالایی که همیشه به آنان تعلق داشته اند، بازهم کم ترین کسانی هستند که روانه ی خارج جهت تحصیل می شوند، همین مردم هستند.
پس باید هر دانشجوی هزاره بیش از توجه به مسائل سیاسی، به فکر اتحاد و انسجام صنفی خود باشد. مسلماً هیچ هزاره ای نمی تواند غیرسیاسی باشد و غیرسیاسی عمل نماید، اما در چنین شرایطی باید مسائل سیاسی را موقتاً به حاشیه براند تا بتواند از موقعیت و حقوق مسلکی خود دفاع نماید. دانشجو در کنار مبارزات صنفی برای دفاع از حقوق تلف شده اش، با اساسات مبارزه آشنا شده که در پروسه ی روی آوری اش به سیاست، تجارب گران بهایی خواهند بود و با چنین تجاربی است که آنان را تا پیشتازی جنبش های مترقی، برابری خواه و دموکراتیک مرد هزاره پیش خواهد راند.

جنبش مقاومت خلق هزاره

۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

زوال جنبش دانشجویی


در تمامی کشورها دانشجویان قشری را تشکیل می دهند که به لحاظ قرابت مسلکی، زمینه ی خوبی برای هماهنگی و انسجام دارند. علاوه بر آن، سر و کار داشتن دائمی با مطالعه و کلنجار رفتن همیشگی با دانش و کتاب، این قشر را از نظر آگاهی اجتماعی ـ سیاسی برجسته ساخته و نسبت به دیگر اقشار جامعه متمایز ساخته است. دقیقاً به خاطر همین ویژگی هاست که این قشر در اکثر جوامع، از موقعیت محوری برای جنبش های اجتماعی ـ سیاسی برخوردار بوده و دارای نقش تعیین کننده ای در مبارزات و جنبش های اجتماعی ـ سیاسی می باشد، طوری که افت و خیز مبارزات مردم به چگونگی برخورد این قشر با مبارزات آن جامعه ارتباط مستقیمی دارد.
اما پدیده ی «دانشجو» در جامعه ی ما علاوه بر این که از کمیت پایینی برخوردار می باشد، طی سال های اخیر و به ویژه پس از حاکمیت مطلق و سرشار از اختناق ارتجاع سرخ (کودتاگران 7 ثوری) و سپس حاکمیت پرجنایت ارتجاع سیاه (پیروان ولایت فقیه و اخوانیت) که منجر به بسته شدن دانشگاه ها و یا سرکوب شدید این قشر گردید، از گسست شدید صنفی برخوردار گشته و آن را به قشری پراکنده، «پسیو» و آلت دست جریانات و گروه های سیاسی ای که یا حاکمیت را تشکیل می داده و یا در مدارهای قدرت پرسه می زده اند، تبدیل نموده که برخلاف گذشته های تاریخی (به ویژه دهه ی چهل)، اینک به کلی موقعیت پیشتازی و تعیین کنندگی مبارزات را از دست داده است.
در کشور ما به دلیل سلطه ی انحصار قومی بر قدرت که خود نوعی توتالیتاریزم خشنی بر کل جامعه را به همراه دارد، نه تنها به این قشر انگیزه ی تشکل صنفی را نداده است که فرصت وارد شدن دانشجویان به عرصه ی سیاست را هم از او گرفته اند. در این خصوص حاکمیت مستبد و قوم محور بارها و با اعلام رسمی، از دست یازی دانشجویان به سیاست هشدار داده و حتا نهاد دانشگاه را موظف نموده تا با جدیت مانع گرایش جوانان به سیاست گردند و حتا متخلفین را از دانشگاه اخراج نمایند. تشکل صنفی دانشجویان که می تواند به متحد و منسجم شدن این قشر یاری رساند، از نظر حاکمیت مستبدی که از ماهیت هژمون طلبی قومی برخوردار می باشد، خطری جدی برای ثبات نظام نامشروعش تلقی گردیده که با تمامی امکانات درصدد جلوگیری از آن برآمده و اقدامات قاطعی را جهت پراکندگی کامل دانشجویان به کار می بندند.
به همین دلیل امروزه نه انسجام و اتحادی میان این قشر دیده می شود، نه اراده و تصمیم مستقلی، و نه جنبشی که توسط آنان آغاز و رهبری گردد. این است که جنبش های این کشور طی نیم سده ی گذشته هرگز متأثر از حرکت¬ها و اقدامات دانشجویی نبوده و بنابراین اندیشه های ارتجاعی و دگم راه خود را باز دیده و به عنوان یک قدرت تصمیم گیرنده بر سرنوشت مردم مسلط گشتند.
امروزه نیز دانشجویان ما به دلیل وضعیت فشار و تهدیدی که از سوی مسوولین قوم محور و هزاره ستیز دانشگاه به طور دایم بر آن ها داشت، راهی جز تسلیم و سکوت و حتا خدمت در برابر آنان نداشتند.
اینک باید این قشر را از نو سازماندهی نمود و به آنان آموخت که تنها با اتحاد و انسجام شان روی تشکیلات صنفی (سندیکایی) می توانند جلو زورگویی ها و حق تلفی ها بایستند و سپس راه خود را به سوی مبارزات سیاسیِ دموکراتیک و برابری خواهانه بگشایند و حرف نخست را در رقم زدن سرنوشت مردم خود بزنند.

جنبش مقاومت خلق هزاره

۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

هزاره های آزاده

برای این که خود را از وضعیت کنونی رخوت گرایانه و عدم تقبل مسوولیت در قبال مردم رها سازیم و به مبارزی حرفه ای برای مردم هزاره تبدیل شویم، در اولین اقدام باید ذهن و روان خود را از اندیشه ها و تمایلات دست یابی به منافع و موقعیت های فردی رها سازیم و تنها به منافع عمومی و موقعیت مناسب سیاسی ـ اجتماعی مردم هزاره بیندیشیم. با اندیشه های مسامحه گریانه ای که روز به روز ما را به انزوا کشانیده است، برای همیشه وداع گوییم و اندیشه های مترقی را جای گزین آنان سازیم. برای نزدیک شدن به اندیشه های دموکراتیک و برابری خواهانه، بیش از هرچیزی باید به زنان مجال حضور فعال دهیم که در مسیر مبارزه در تمامی مراحل تصمیم گیری و اجرا حضور مؤثر داشته باشند. فراموش نکنیم که در مبارزه هرگز مانند ارتجاع اخوانی و ولایت فقیهی زنان را دست کم نگیریم و آنان را انسان هایی برابر با خود در همه ی عرصه ها به حساب آوریم، چون اگر می شد راه دراز زندگی را تنها با یک پا پیمود، آنگاه می توان پذیرفت که بدون زن هم مبارزه پیش خواهد رفت. فراموش نکنید که حضور زنان در مبارزات سیاسی ـ اجتماعی دموکراتیک، اندیشه و برنامه ی مبارزه را مترقی و انسانی تر می سازد.
در این شکی نیست که در مسیر مبارزات دموکراتیک و برابری خواهانه ی خود، ما نیازمند ائتلاف با دیگر مخالفین حاکمیت قوم محور هستیم، بنابراین در عین حالی که باید با اپوزسیون متحجر (اخوانی و ولایت فقیهی) مدارا نماییم و از دامن زدن اختلافات با آنان پرهیز کنیم، اما هرگز نباید مرزبندی های دقیق فکری ـ سیاسی خود را با آنان نادیده بگیریم و در رابطه با برنامه ها و مطالبات سیاسی مترقی ای که متضمن برای کامل انسان ها (زن و مرد و اقوام) در تمامی عرصه ها می باشد، اندکی کوتاه بیاییم. چراکه مدارا کردن در برنامه ها و مطالبات اساسی و دموکراتیک مردم، یعنی افتادن در دام ارتجاع و تمدید حیات بی عدالتی است.
 
جنبش مقاومت خلق هزاره

۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه

فراخوان از تمامی نویسندگان و مبارزین هزاره


اینک که بر اکثریت مردم و به ویژه جوانان و روشنفکران هزاره روشن گردیده است که راهی جز مقاومت و ایستادگی در برابر فاشیزم قومی باقی نمانده است، از مردم سرفراز هزاره مصرانه تقاضامندیم تا با برقرار نمودن ارتباط تنگاتنگ با ما، هم از تجارب مبارزاتی همدیگر استفاده نماییم و هم راه های عملی مبارزاتی را مشترکاً مورد بررسی قرار دهیم.

جنبش مقاومت خلق هزاره

هزاره های آزاده،

مگر سرنوشت کنونی ما غیر از این است که،
هرصبح که از خواب برمی خیزیم، می بینیم که باز فاشیزم قومی یکی دو سنگر دیگر را غصب کرده و دیواره ی نظام فاشیستی خود را بلندتر نموده است؟
مگر علی رغم انواع مبارزات مدنی تاکنونی ما، هنوز که هنوز است حصار بایکوت هزاره و هزارستان باستان پا برجا و مستحکم نمانده است؟
پس باید راه تاکنونی را تغییر دهیم و از حالت کنونی که ناظری خنثا و بی خاصیت بر سرنوشت رو به تباهی و سیاهی خود می باشیم، بیرون بیاییم و با مشت گره کرده روانه ی خیابان ها شویم و اعتراضات خود را نسبت به این همه تبعیض و ستم رژیم قوم محور حاکم بلند نماییم. دیگر شکی باقی نمانده که از نشستن و دست روی دست گذاشتن بهره ای نخواهیم برد.

جنبش مقاومت خلق هزاره

۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

ناگسستنی باد پیوند جنبش های دموکراتیک و فمنیستی هزاره ها


برای این که بدنه ی تشکیلاتی جبهه ی مقاومت مردم خود را مستحکم تر نماییم، باید زمینه ی حضور فعال زنان هزاره را در آن مهیا سازیم. نخستین گام این زمینه سازی، باورمندی به برابری کامل زن و مرد در تمامی عرصه ها می باشد. یعنی باید موانع متعددی را که هژمون طلبی مردسالارانه و اندیشه های سنتی ایجاد نموده اند را، در عمل از سر راه رشد و ارتقای سیاسی ـ تشکیلاتی زنان برداریم و به آنان اجازه دهیم بدون مانعی از سوی ما، تا رسیدن به رهبریت جنبش مقاومت هم پیش روند. هرگز نباید فراموش کنیم که «زن» و «هزاره» دو نمادی از قربانیان تبعیض و ستم هستند. اگر هزاره قربانی تبعیض قومی است، زن قربانی ستم جنسی می باشد. بنابراین، زن هزاره دچار ستم مضاعفی است که مردان هزاره با انقلابی در دیدگاه شان و عمل در همان راستا، چنین فاصله ای را از میان بردارند.به عبارتی واضح تر، باید خواسته های فمنیستی خاص زنان هزاره را در کنار مطالبات جنبش دموکراتیک خلق هزاره مطرح نماییم و روی دست یابی به آنان برابر با مطالبات دموکراتیک عمومی جنبش، ابرام و پافشاری نماییم و هرگز مطالبات فمنیستی را به عنوان نیازمندی های درجه دوم، دست مایه ی معاملات خود نسازیم. در این نوع مبارزه، مطمئناً زنان هزاره جنبش دموکراتیک مردم خود را تا به آخر همراهی نموده و آن را مستحکم خواهند ساخت.

جنبش مقاومت خلق هزاره

گام نخست شکل دهی جبهه ی سراسری مقاومت مردم هزاره

1 ـ همگان از عمده نمودن اختلافات و تضادهای فرعی، گروهی و شخصی پرهیز نمایند.
2 ـ افراد و جریاناتی که فاقد ثبات سیاسی بوده و اصول، منافع و ارزش های مردم هزاره را فدای منافع شخصی خود می نمایند، باید مورد تحریم قرار گیرند به انزوا کشانیده شوند. فراموش نکنید که معیار رویکرد و باورمندی کنونی آنان می باشد و سابقه ی نیک افراد هرگز برای معامله گری های امروزی شان برائت به دست نمی آورد.
3 ـ سرنوشت فردا و مبارزه برای رقم زدن بهتر آن، کار همه ی مردم و مبارزین راستین هزاره می باشد، بنابراین برای ایجاد منشوری که راه مبارزه و مقاومت ما را روشن نماید، همگی دست به کار شویم.


جنبش مقاومت خلق هزاره 

۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

هزاره های آزاده

هرکدام مان به نحوی آگاهیم که اوضاع امنیتی کشور روز به روز بدتر می شود.
همه می دانیم که با برهم خوردن اوضاع امنیتی کشور، هزاره ها آسیب پذیرترین قوم این سرزمین می باشند، چون که:
1 ـ مردم هزاره هدف اصلی تمامی برنامه های سرکوب گرانه ی فاشیزم قومی هستند،
2 ـ در حال حاضر هزاره ها فاقد تشکل و امکانات لازم دفاعی می باشند.
بنابراین، اینک باید پا را از سخن گفتن محض، فرا نهیم و برای ایستادگی در برابر قتل عامی دیگر،
از هم اکنون در تدارک ساز و برگی برای مقاومت فردای مردم خود باشیم.


جنبش مقاومت خلق هزاره