۱۳۹۰ اسفند ۱۷, چهارشنبه

اعلاميه ي شماره 7


مردم سربلند هزاره،
آيا تاكنون به اين موضوع فكر كرده ايد كه ساليان درازي است كه ما هزاره ها بيهوده و بدون هيچ دست آوردي به دور خود مي چرخيم، درحالي كه ادعا داريم مشغول مبارزه هستيم؟ آيا به گذاشتن چند نوشته و يا شركت نمودن در بحث و جدل هاي فيسبوكي و محافل حرافي، مبارزه گفته مي شود؟ فكر نمي كنيد كه مدتي است واقعاً به بن بست رسيده ايم، چون به راستي كه نمي دانيم چه كاري بايد انجام دهيم تا براي مردم و هويت مفيد واقع شود؟ آيا مي شود دست به مبارزه زد درحالي كه از درون حصارهاي تنگي كه براي خود ساخته ايم، بيرون نرويم و نبينيم كه در جهان چه خبر است و متقابلاً جايگاه ما در مبارزات عادلانه و دموكراتيك خلقهاي جهان كجاست؟ اگر كسي به ياري ما نمي آيد، آيا دليلش آن نيست كه ما خود را زنداني اوهام خود كرده ايم و تاكنون هيچ جنبشي در جهان ما را نمي شناسد؟ چراكه خود تاكنون نه به صداي ياري خواستنهاي ديگران لبيك گفته ايم و نه فكر كرده ايم كه غير از ما هزاره ها، مردمان ديگري نيز در گوشه هايي از همين جهان در حال مبارزه هستند و به خاطر ظلم و ستمي كه بر آنها مي رود، هر روز فرياد ياري طلبي¬شان را بلندتر مي كنند. از آن ميان مي توان به جهان آرام عرب اشاره نمود كه اينك به پا خاسته و آن رخوت و خمودگي پيشين جوامع عربي را به رستاخيزي دگرگون كننده و «بهار عربي» مبدل ساخته اند. بر اثر اين دلاوري هاست كه اينك حاكميت هاي ديكتاتور عربي يكي پس از ديگري يا سرنگون شده اند و يا درحال سرنگوني هستند، اما در كنار آن، ما هزاره هايي كه هميشه به تمسخرشان نشسته بوديم و خود را سر و گردني بالاتر از آنان مي شمرديم، هر روز بيش از روز قبل در لابه لاي روابط و مناسبات طالمانه ي قوم محور مشتي اشترسوار دور مانده از تحول و پيشرفت تاريخي (قبايل پشتون) فشار مي بينيم و لحظه به لحظه بر «بايكوت»هاي ضدانساني شان بر ما مي افزايند و زندگي را بر ما تلختر مي كنند. آيا تاكنون به جز حرافيهاي بيهوده اي كه با صفت «مدني» آراسته اش نموده ايم، كار ديگري انجام داده ايم؟ مگر ما زباناً به نسل مقاومت كابل افتخار نمي كنيم و ادعاي پيروي از بابه مزاري را نداريم؟ پس چرا براي تداوم و به فرجام رساندن مقاومت عادلانه و دموكراتيك شهيد مزاري و سربازان فداكارش گامي هرچند كوچك برنمي داريم؟ اگر رستاخيز «هويت بخش» هزاره ها در كابل دهه ي هفتاد، كار درستي است و مدعي هستيم كه زير هيچ فشاري به سان حاج محمدمحقق از آن تبري نمي جوييم، پس اين را بدانيد كه آن نسل تاريخ ساز و سربلند، در كنار باور به حقانيت راهشان، هراس و دودلي را از خود بيرون ريختند. دست آخر ديديد كه دست آوردهاي بزرگي را تقديم نسل پس از خودشان كه شما باشيد، نمودند. آيا واقعاً تصميم شما براي هميشه اين خواهد بود كه همچنان آرام و بي غرض بمانيد و براي بر دوش كشيدن امانت نسل «مقاومت» و «فدا» كه همانا تداوم مقاومت ناتمام شهداي كابل است، هيچ كاري انجام ندهيد؟

قوماي سرفراز، دانشجويان و تحصيلكردگان قوم،
نسل مقاومت و فدا از جان و مال و حتا ناموس خود گذشت تا دست آوردي را براي خلق قهرمان هزاره به ميراث گذارد، آيا شما حاضر نيستيد تا اندكي از زمان و وقت خود را صرف مبارزات براي قومتان نماييد، درحالي كه وقت نامحدودي را صرف رقابت در پول درآوردن و رفاه و تفريح خود مي كنيد؟ مسلماً زمان و شرايط مبارزات كنوني ما روشهاي خشونتبار دهه هاي گذشته را نمي پذيرد، اما آيا شما از رفتن به خيابانها و شعار دادن و يا تحصن و اعتصاب هم مي هراسيد؟ ما هرگز تصور آن را نمي كنيم كه شما هزاره هاي وارث نسل فدا و مقاومت و پيروان بابه مزاري چنين باشيد و مطمئناً كه شما هم مانند آنان فداكار و قوم دوست هستيد و اين را در عمل ثابت خواهيد نمود.
نسل مقاومت و فدا در كابل نشان دادند كه در هر شرايطي مي شود و مي توان در برابر برنامه ها و طرحهاي تماميت خواهانه و قوم محورانه ي دشمنان ايستاد. در بهار عربي نيز چنين درسي داده شد و به صراحت اين پيامش قابل شنيدن و درك است كه « هيچ ناممكني وجود ندارد، و مي توان آزادي را به دست آورد. براي تحقق آن بايد وارد كارزار شد تا مناسبات كهن را برچيد».

نسل تحصيلكرده ي هزاره،
در سراسر جهان اقشار دانشجو و روشنفكر، هم نقطه ي عزيمت و آغاز مبارزات دموكراتيك و عادلانه هستند و هم پتانسيل تداوم آن تا پيروزي. آيا وضعيت كنوني مردم هزاره كه اقشار تحصيلكرده و روشنفكرشان به عنوان اميد مردم در مبارزه، متأسفانه و به دلايل متعددي به خنثاترين و بي تحركترين بخش جامعه تبديل شده اند، همچنان بي تحرك و بي تفاوت باقي خواهد ماند و نيروي تشكيل دهنده ي پيشتاز مبارزاتي در وضعيت كنوني و خصلت نامردمانه اش باقي خواهد ماند؟ يا بالاخره به خود تكاني مي دهد و با حضور فعال، مداوم و موثر در متن مبارزات و مطالبات مردمشان، نخواهند گذاشت تا لعنت و نفرين نسل بعدي بر آنان جاري گردد. به راستي اين اقشار با رويكرد انزوامآبانه، غرق در تأمين زندگي شخصي و كاملاً بي تفاوت نسبت به سرنوشت مردمشان، خود در رابطه با جايگاه شان نزد نسل بعدي و نيز داوري آنان، چه مي پندارد؟
بياييد اندكي به مبارزات دموكراتيك و نيز مطالبات اساسي مردم خود توجه نماييم و با حضور در متن فعاليتهاي عملي و اكسيونهاي خياباني، سرافكندگي و شرمي كه بر اثر بي تفاوتيها نصيب ما خواهد شد، را از خود دور نماييم. بياييم اگر به همگان اعتماد نداريد، خودتان و با نزديكترين ياران و همفكران خود هسته¬هاي مبارزاتي را تشكيل دهيد. هرگاه كه تصميم به عملي گرفتيد، آن را به ديگر دوستان و هسته هاي هزارگي درميان گذاريد تا در صورت لزوم و توافق، همگي كارهاي هماهنگ عملي را مشتركاً به انجام رسانيم.

بياييم دوستان و قوما،
براي رفع انزواي بين المللي خود، گامي پيش نهيم و متحداً به حمايت از تمامي جنبشهاي منطقه و در رأس همه «بهار عربي» كه امروزه اوج آن در مقاومت قهرمانانه و كم نظير مردم آزاده ي سوريه تبلور يافته و نيز مبارزات دموكراتيك و عادلانه ي مردم ايران (نه جنبش سبز وابسته به يكي از جناحهاي دولت ديكتاتور) به حمايت برخيزيم و با ايجاد پيوند با اين جنبشها، صداي مبارزات دموكراتيك و برابري خواهانه ي خود را به گوش جهانيان برسانيم و در صورت لزوم آنان را در كمپاينهاي بين المللي به ياري طلبيم. به ياد داشته باشيم كه زماني ماهيت جنبش ما در انظار جهانيان و به ويژه جنبشهاي مقاومت دموكراتيك آنها، عادلانه و برحق شناخته خواهد شد كه با جنبشهاي بر حق ديگر، پيوند فكري و عملي داشته باشد.
همه ي اينها زماني ممكن و ميسر مي گردند كه از ميان دو گزينه ي «مبارزه» و «ترس»، دست به انتخاب درست بزنيم. اين را بدانيم كه هرگاه پا به ميدان گذاريم، ترس خودش از ما دور خواهد شد. اين رمز بزرگ مبارزات پيروز تاريخ است.
جنبش مقاومت خلق هزاره
كابل
7 حوت 1390

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر